saturate
/ˈsæt͡ʃəˌret/

معنی

سیر کردن، اغشتن، اشباع کردن
سایر معانی: سیرا کردن، مالامال کردن، سرشار کردن، انباردن، آغشتن، خیس کردن یا شدن، (شیمی) اشباع کردن یا شدن، اشتباه کردن
[کامپیوتر] اشباع شدن
[برق و الکترونیک] اشباع کردن
[مهندسی گاز] اشباع شدن، اشباع کردن
[زمین شناسی] یخبندان دایم سیر شده، یخبندان دایم اشباع ( - پرمافراستی که یخ در آن بیشتر از مقداری نیست که زمین در هنگام مایع بودن آب، توانایی تحمل آن را دارد. پرمافراستی که در آن تمام فضاهای منفذی موجود از یخ پر شده اند.
[خاک شناسی] اشباع