sally
معنی
حمله، یورش، حرکت سریع، جواب سریع و زیرکانه، حمله ور شدن، یورش اوردن
سایر معانی: (خروج ناگهانی محاصره شدگان و حمله بر محاصره کنندگان) یورش، برون تک، برون تاخت، فعالیت ناگهانی، کنشوری ناگهانی، برون ریزش، جواب زیرکانه، پاسخ دندان شکن، پاسخ تند و مزاح آمیز، متلک، سفر، یورش بردن، برون تک کردن، برون تاخت کردن، ناگهان خارج شدن، بیرون زدن، برون جهیدن، (با: forth یا out) سفر رفتن، راهی شدن، اسم خاص مونث، شلیک، شلیک کردن
سایر معانی: (خروج ناگهانی محاصره شدگان و حمله بر محاصره کنندگان) یورش، برون تک، برون تاخت، فعالیت ناگهانی، کنشوری ناگهانی، برون ریزش، جواب زیرکانه، پاسخ دندان شکن، پاسخ تند و مزاح آمیز، متلک، سفر، یورش بردن، برون تک کردن، برون تاخت کردن، ناگهان خارج شدن، بیرون زدن، برون جهیدن، (با: forth یا out) سفر رفتن، راهی شدن، اسم خاص مونث، شلیک، شلیک کردن
دیکشنری
سالی
اسم
attack, assault, offensive, offense, onslaught, sallyحمله
raid, assault, attack, onslaught, rush, sallyیورش
skitter, movement, sallyحرکت سریع
sallyجواب سریع و زیرکانه
فعل
sallyحمله ور شدن
raid, sally, sortie, stormیورش اوردن
ترجمه آنلاین
سالی