sallow
معنی
درخت بید، زرد رنگ، رنگ خاکستری مایل به زرد و سبز، زردرنگ کردن
سایر معانی: زردچرده، زرد و رنگ پریده (در اثر بیماری و غیره)، آسه، آسه زدگی، (گیاه شناسی) بید براق (salix caprea)، زرد رنگ مثل مری
[علوم دامی] بلع غذا، فرو دادن غذا .
[نساجی] رنگ خاکستری مایل به سبز - خاکستری مایل به زرد
سایر معانی: زردچرده، زرد و رنگ پریده (در اثر بیماری و غیره)، آسه، آسه زدگی، (گیاه شناسی) بید براق (salix caprea)، زرد رنگ مثل مری
[علوم دامی] بلع غذا، فرو دادن غذا .
[نساجی] رنگ خاکستری مایل به سبز - خاکستری مایل به زرد
دیکشنری
ساندویچ
اسم
willow, sallow, withyدرخت بید
فعل
sallowزردرنگ کردن
صفت
sallowزرد رنگ
sallowرنگ خاکستری مایل به زرد و سبز
ترجمه آنلاین
گوسفند
مترادف
anemic ، ashen ، ashy ، bilious ، colorless ، dull ، greenish yellow ، jaundiced ، muddy ، pallid ، pasty ، wan ، waxy ، yellowish