معنی

خوی، بزاق، اب دهان، خدو
سایر معانی: آب دهان، خیو (spittle و spit هم می گویند)
[علوم دامی] بزاق

دیکشنری

بزاق
اسم
saliva, sputum, spit, slobberبزاق
spittle, saliva, slaver, spit, slobberاب دهان
saliva, spitخدو
temper, temperament, nature, character, propensity, salivaخوی

ترجمه آنلاین

بزاق

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.