معنی

بوریا، فشار، یک پر کاه، ازدحام مردم، نی بوریا، انواع گیاهان خانواده سمار، حرکت شدید، تعجیل، حمله، جویبار، یورش، جوی، خیز، خیز زدن، هجوم بردن، برسر چیزی پریدن
سایر معانی: شتافتن، شتابیدن، (با سرعت یا عجله) حرکت کردن، آمدن، رفتن، (معمولا با: on یا upon) یورش بردن، تاخت بردن، تکیدن، تک کردن، (ناگهان و با سرعت) حمله کردن، غافلگیر کردن، (به سرعت) گذشتن، عبور کردن، خطور کردن، (فوتبال امریکایی) با توپ دویدن، (با توپ) پیش رفتن، (با شتاب) بردن، رساندن، به عجله انداختن، دستپاچه کردن، هول کردن، عجله، شتابزدگی، ریختن مردم (به محلی)، ازدحام، (شدید) تکاپو، تلاش، پر مشغلگی، گرفتاری، (رفت و آمد مردم با وسایط نقلیه) شلوغی، تراکم، (مجازی) موج، تاخت و تاز، (به ویژه در مورد تزریق مواد مخدر مثلا هروئین) کیف ناگهانی و شدید، نشئه ی زیاد، (فیلم سینما - معمولا جمع) روزانه ها، نسخه ی ویرایش نشده، نسخه ی اول، (امریکا- دانشگاه ها) برای عضویت در انجمن های دانشجویی مصاحبه کردن، (گیاه شناسی)، سازو، نی (جنس juncus)، انواع گیاهان نی مانند (مثلا: bulrush)، حصیری، جزئی، کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
[سینما] نمونه های فیلمبرداری شده - نمونه های روزانه - نخستین نسخه مثبت - فیلم چاپ شده و تدوین نشده - کپی کار

دیکشنری

هجوم بردن
اسم
raid, assault, attack, onslaught, rush, offensiveیورش
attack, assault, offensive, offense, onslaught, rushحمله
rushیک پر کاه
rush, acceleration, postتعجیل
rivulet, rush, rill, acequia, coulee, fluorجویبار
rushازدحام مردم
pressure, compression, press, push, stress, rushفشار
edema, jump, leap, rising, dropsy, rushخیز
mat, matting, fescue, straw, bulrush, rushبوریا
rush, switch caneنی بوریا
rushانواع گیاهان خانواده سمار
rushحرکت شدید
stream, gutter, cut, kennel, runnel, rushجوی
فعل
rushهجوم بردن
rushبرسر چیزی پریدن
jump, lunge, bound, leap, rushخیز زدن

ترجمه آنلاین

عجله

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.