run away
معنی
گریزان، گریختن، فراری، فرار، شخص فراری
سایر معانی: 1- فرار کردن، 2- ترک خانواده (یا وطن) کردن، فراری، شخص فراری، (انسان یا حیوان) فراری، گریز، وابسته به فرار یا فراریان، لگام گسیخته، مهار نشدنی، خارج از کنترل، ناواپاد، سرباز فراری، پیروزی کامل، بردن با امتیاز زیاد، گریخته، در رفته، افسار گریخته، شخص فراری یا گریخته
سایر معانی: 1- فرار کردن، 2- ترک خانواده (یا وطن) کردن، فراری، شخص فراری، (انسان یا حیوان) فراری، گریز، وابسته به فرار یا فراریان، لگام گسیخته، مهار نشدنی، خارج از کنترل، ناواپاد، سرباز فراری، پیروزی کامل، بردن با امتیاز زیاد، گریخته، در رفته، افسار گریخته، شخص فراری یا گریخته
دیکشنری
فرار کن
فعل
escape, flee, slip, run away, abscond, desertگریختن
صفت
elusive, evasive, run away, divaricateگریزان
ترجمه آنلاین
فرار کن