(امریکا) دستگاه پیچیده و گرانی که کارهای خیلی ساده و بی نیاز به ماشین را انجام می دهد، ماشین بی مصرف
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(پوست - به ویژه با داروی مالیدنی) سرخ شدگی، سرخ کردگی، برافروختگی، سرخی، قرمز سازی، قرمزی پوست، حمرا
سرخجه، روبلا، داروی محمره، قرمز کننده پوست سایر معانی: (پزشکی) سرخجه، طب روبلا
کهربای قرمز، تورمالین [زمین شناسی] روبلیت - رده بندی:سیلیکات - رخ:ناکامل ،مطابق با سطح /1011/ - شکستگی:صدفی ،نامنظم - شفافیت: شفاف ،نیمه شفاف - اشکال ظاهری :بلوری ،آگرگاتمتراکم ،شعاعی ،رشته ...
همانند نقاشی های روبنز: پررنگ و آب، غنی، هوس انگیز، خواستنی
پیتر پال روبنز (نقاش هلندی)
طب سل
قرمز شونده، برافروخته (شدنی)، درحال گلگون شدن
[نفت] لوله رسوب گیر
سرخ شونده
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.