rolling
معنی
سایر معانی: نوردکاری، غلتان، غلتشی (رجوع شود به: roll)، پیچش، غلتنده، گردنده، برگردنده
[شیمی] نورد زدن، نوردکارى
[عمران و معماری] نورد - غلتان - غلتش - غلتک زنی - نوردیدن
[زمین شناسی] نورد، غلتان، غلتش، غلتک زنی، نوردیدن
[صنعت] نورد، نورد کردن، غلتک کردن، رول کردن
[نساجی] کج افتادن ماکو حین حرکت روی دفتین - به پهلو گشتن ماکو حین حرکت روی دفتین
[ریاضیات] غلتان، نورد کاری، غلتک کاری، نورد، عملیات نورد، غلتزنی، غلتکزنی
[خاک شناسی] غلتک زنی - پستی وبلندی زیادناهموار
[پلیمر] غلتک کاری، نورد کاری