معنی

حقیقی، ذیحق، قانونی، محق، مشروع، دارای استحقاق
سایر معانی: منصفانه، عادلانه، درست، بحق، برحق، بسزا، سزاوار، طلق، مناسب، درخور، خوشایند
[حقوق] ذیحق، مشروع، قانونی، صحیح

دیکشنری

قانونی
صفت
legal, legitimate, lawful, statutory, forensic, rightfulقانونی
real, true, actual, genuine, rightful, substantiveحقیقی
legitimate, legal, lawful, licit, rightful, justمشروع
entitled, rightfulمحق
rightful, beneficiary, rightذیحق
rightfulدارای استحقاق

ترجمه آنلاین

برحق

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.