reunion
/riˈuːnjən/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

بهم پیوستگی، تجدید دیدار، تجدید جلسه، باز پیوست
سایر معانی: گردهمایی دوباره، بازدیدار، رجوع شود به: union بعلاوه ی re-

دیکشنری

تجدید دیدار
اسم
reunionتجدید دیدار
reunionتجدید جلسه
reunionباز پیوست
accretion, reunion, linkage, solidarity, synthesis, unionبهم پیوستگی

ترجمه آنلاین

اتحاد مجدد

مترادف

assembly ، get together ، homecoming ، making up ، reconciliation ، reuniting

واژه‌های مشابه

reunionist

کسیکه که هواخواه پیوندکلیسای کاتولیک باکلیسای انگلیس میباشد

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش