retrocede
معنی
دوباره واگذار کردن، از سطح خارج بداخل نفوذ کردن
سایر معانی: پسرفت کردن، پس رفتن، به قهقرا رفتن، عقب رفتن، (به ویژه سرزمین) پس دادن، تفویض مجدد کردن، مسترد کردن، اعاده کردن، طب از سطح خارج بداخل نفوذکردن، درمورد مر عمقی شدن
سایر معانی: پسرفت کردن، پس رفتن، به قهقرا رفتن، عقب رفتن، (به ویژه سرزمین) پس دادن، تفویض مجدد کردن، مسترد کردن، اعاده کردن، طب از سطح خارج بداخل نفوذکردن، درمورد مر عمقی شدن
دیکشنری
مجدد
فعل
retrocedeدوباره واگذار کردن
retrocedeاز سطح خارج بداخل نفوذ کردن
ترجمه آنلاین
عقب نشینی
مترادف
abate ، back ، close ، decline ، decrease ، depart ، die off ، diminish ، drain away ، draw back ، drop ، dwindle ، ebb ، fade ، fall back ، flow back ، go away ، go back ، lessen ، reduce ، regress ، retire ، retract ، retreat ، retrograde ، retrogress ، return ، shrink ، sink ، subside ، taper ، wane