restraint
معنی
جلو گیری، خود داری، نگهداری
سایر معانی: خویشتنداری، کف نفس، هر وسیله ی بازداری: مانع، بند، قید، محدودیت، کرانبند، مهار، بازدار، لگام، افسار، محدودیت آزادی، بازداشت، بازداری، ممانعت، منع، مرزش
[عمران و معماری] گیرداری - مقید - محدودیت - قید - وابستگی - درگیری - گیر - مانع - درگیر کننده - محدودیت ترافیک
[زمین شناسی] گیر داری، درگیری
[ریاضیات] بازدارنده، محدودیت، مهار، فاکتور ممانعت، اجبار، قید
سایر معانی: خویشتنداری، کف نفس، هر وسیله ی بازداری: مانع، بند، قید، محدودیت، کرانبند، مهار، بازدار، لگام، افسار، محدودیت آزادی، بازداشت، بازداری، ممانعت، منع، مرزش
[عمران و معماری] گیرداری - مقید - محدودیت - قید - وابستگی - درگیری - گیر - مانع - درگیر کننده - محدودیت ترافیک
[زمین شناسی] گیر داری، درگیری
[ریاضیات] بازدارنده، محدودیت، مهار، فاکتور ممانعت، اجبار، قید