respective
معنی
نسبی، مربوطه، بترتیب مخصوص خود
سایر معانی: خاص، مربوط به
[ریاضیات] مربوط، مربوطه، منسوب، خود
سایر معانی: خاص، مربوط به
[ریاضیات] مربوط، مربوطه، منسوب، خود
دیکشنری
قابل احترام
صفت
respectiveمربوطه
relative, comparative, respective, self-relativeنسبی
respectiveبترتیب مخصوص خود
ترجمه آنلاین
مربوطه
مترادف
corresponding ، each ، individual ، own ، personal ، relevant ، separate ، several ، singular ، various