معنی

پایدار، خود سر، مقاوم
سایر معانی: مخالف، ایستا، تاب آور، پایا
[شیمی] مقاوم
[عمران و معماری] مقاوم
[مهندسی گاز] مقاوم، پایدار

دیکشنری

مقاوم
صفت
resistant, resisting, refractory, persistent, insistent, opposingمقاوم
opinionated, wayward, willful, overconfident, presumptuous, resistantخود سر

ترجمه آنلاین

مقاوم

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.