reproductive
معنی
تناسلی، فرااور
سایر معانی: وابسته به تولید مجدد، بازفرآور، بازفروردی، بازساختی، بازآور، بازآورشی، نوزایشی، وابسته به پخش صدا، آواپخشی، مولد
[ریاضیات] تکثیری، قابل تکثیر
سایر معانی: وابسته به تولید مجدد، بازفرآور، بازفروردی، بازساختی، بازآور، بازآورشی، نوزایشی، وابسته به پخش صدا، آواپخشی، مولد
[ریاضیات] تکثیری، قابل تکثیر
دیکشنری
باروری
صفت
genital, reproductive, sexual, gamicتناسلی
reproductiveفرااور
ترجمه آنلاین
تولید مثلی