repetitious
/ˌrepəˈtɪʃəs/

معنی

مکرر، تکراری
سایر معانی: تکراری (به ویژه به طور ملالت آور)، بازانجامی، پی درپی، دمگیر

دیکشنری

تکراری
صفت
duplicate, repetitive, repetitious, reiterative, reduplicativeتکراری
frequent, repeated, repetitious, reiterated, endless, frequentativeمکرر

ترجمه آنلاین

تکراری

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.