remission
معنی
تخفیف، عفو، گذشت، خمود، بخشش، امرزش، بهبودی بیماری
سایر معانی: (به ویژه گناه یا جرم) بخشیدن، اغماض، چشم پوشی، مغفرت، آمرزش، (مالیات) بخشودگی، معافیت، واهلش، (درد یا حرارت و غیره) فروکش، واگذاشت، کاهش، (بیماری) بهبود
[حقوق] عفو، اغماض، بخشودگی، معافیت، اسقاط دین، ابراء دین، قرار اعاده پرونده به دادگاه نخستین برای ادامه رسیدگی
سایر معانی: (به ویژه گناه یا جرم) بخشیدن، اغماض، چشم پوشی، مغفرت، آمرزش، (مالیات) بخشودگی، معافیت، واهلش، (درد یا حرارت و غیره) فروکش، واگذاشت، کاهش، (بیماری) بهبود
[حقوق] عفو، اغماض، بخشودگی، معافیت، اسقاط دین، ابراء دین، قرار اعاده پرونده به دادگاه نخستین برای ادامه رسیدگی
دیکشنری
رمزی
اسم
forgiveness, bounty, gift, mercy, grant, remissionبخشش
forgiveness, remission, absolution, remittalعفو
remissionبهبودی بیماری
forgiveness, pardon, amnesty, remission, remittalگذشت
discount, rebate, alleviation, cut, relaxation, remissionتخفیف
pardon, remission, remittalامرزش
pacification, assuagement, blackout, decrement, dying, remissionخمود
ترجمه آنلاین
بهبودی
مترادف
absolution ، amnesty ، discharge ، excuse ، exemption ، exoneration ، forgiveness ، indulgence ، mercy ، release ، reprieve