relinquish
/rəˈlɪŋkwɪʃ/

معنی

ترک کردن، ول کردن، چشم پوشیدن
سایر معانی: دست کشیدن (از)، رهاکردن، صرفنظرکردن، تسلیم کردن، واگذار کردن، از دست دادن، برگشتن
[حقوق] صرفنظر کردن، ترک کردن، اعراض کردن، واگذار کردن، حقی را از خود سلب کردن

دیکشنری

رها کردن
فعل
leave, relinquish, give up, pull out, disuse, evacuateترک کردن
ignore, relinquishچشم پوشیدن
give up, quit, desert, discard, forsake, relinquishول کردن

ترجمه آنلاین

رها کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.