refreshing
/rəˈfreʃɪŋ/

معنی

طراوت بخش، نوجانگر، خرم ساز، فرح بخش، تازه ساز، روح انگیز، طرب انگیز، نیرو بخش، تازه کننده، خستگی گیر
[کامپیوتر] دوباره سازی

دیکشنری

طراوت
فعل
refresh, freshen, freshتازه کردن
reinvigorate, refresh, rallyنیروی تازه دادن به
clarify, turn on, illuminate, elucidate, light, lightenروشن کردن
refreshاز خستگی بیرون اوردن
refreshبا طراوت کردن
cool, fresh, refresh, refrigerate, render flat, render frigidخنک ساختن
cool, chill, refresh, refrigerate, fresh, keelخنک کردن

ترجمه آنلاین

طراوت بخش

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.