معنی
سایر معانی: (مثلا در اثر مستی یا ضربه) تلوتلو خوردن، گیج رفتن، پیلی پیلی خوردن، ناویدن، سکندری رفتن، (از ترس و غیره) پس پسکی رفتن، پس پا شدن، به قهقرا رفتن، چرخ زدن (یا خوردن)، به دوران آوردن، کسی را گیج کردن، باعث تلوتلو خوردن کسی شدن، گیجاندن، به تلوتلو خوردن در آوردن، سکندری دادن، (رقص تند اسکاتلندی) ریل، (برای پیچیدن نخ و فیلم و نوار و غیره) قرقره، بوبین، ماسوره (spool هم می گویند)، هر چیزی که دور قرقره پیچیده باشد، طوقه، طبلک، (دور قرقره یا ماسوره) پیچیدن، قرقره ی چوب ماهیگیری (که ریسمان دور آن پیچیده است)، (کشتی) گوفیه، ن پیچیده بدور قرقره، مسلسل، متوالی
[سینما] قرقره - حلقه استاندارد فیلم - حلقه - حلقه آهنی فیلم - پرده
[کامپیوتر] قرقره ؛ حلقه
[برق و الکترونیک] قرقره، ماسوره، بوبین
[نساجی] ماسوره - بوبین - نخ پیچ - ابریشم کشی - باز کردن ابریشم از پیله و پیچیدن روی ماسوره - چرخ ابریشم کشی - چرخ نخ پیچی - کلاف پیچ - قرقره فلانژ دار- ماشین کلاف پیچی - نورد چله پیچی بخشی
[ریاضیات] حلقه، چرخ، پیچ، حلقه ی نوار، قرقره
[پلیمر] قرقره
[سینما] حلقه فیلم