reactivate
معنی
دوباره فعال کردن، دوباره به کار انداختن، باز کنشور کردن، باز کنا کردن، (بیماری ) عود کردن، بازگشتن، (ناو یا قشون و غیره) دوباره به خدمت گرفتن، باز آمادن، (کارخانه) دوباره به کار باز انداختن
دیکشنری
فعال کردن مجدد
فعل
reactivateدوباره فعال کردن
ترجمه آنلاین
دوباره فعال کردن