reactivate
/ˈriːˈæktəˌvet/

معنی

دوباره فعال کردن، دوباره به کار انداختن، باز کنشور کردن، باز کنا کردن، (بیماری ) عود کردن، بازگشتن، (ناو یا قشون و غیره) دوباره به خدمت گرفتن، باز آمادن، (کارخانه) دوباره به کار باز انداختن

دیکشنری

فعال کردن مجدد
فعل
reactivateدوباره فعال کردن

ترجمه آنلاین

دوباره فعال کردن

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.