rampant
معنی
شایع، حکمفرما
سایر معانی: (گیاه) پر شاخ و برگ، انبوه، گسترا، فراوان، بی حدو حصر، فراگستر، زبانزد، پراکنده، (اسب و شیر و غیره) ایستاده روی دو پا، خیزیده، لگام گسسته، لجام گسیخته، وحشیگرانه، خشونت آمیز، (معماری - طاق ضربی و هلالی) دارای یک پایه ی بلندتر از دیگری، فرازیده، منتشرشده
سایر معانی: (گیاه) پر شاخ و برگ، انبوه، گسترا، فراوان، بی حدو حصر، فراگستر، زبانزد، پراکنده، (اسب و شیر و غیره) ایستاده روی دو پا، خیزیده، لگام گسسته، لجام گسیخته، وحشیگرانه، خشونت آمیز، (معماری - طاق ضربی و هلالی) دارای یک پایه ی بلندتر از دیگری، فرازیده، منتشرشده
دیکشنری
شایع
صفت
prevalent, rampant, widespread, rife, publicized, currentشایع
dominant, rampant, predominant, regnantحکمفرما
ترجمه آنلاین
شایع
مترادف
aggressive ، blustering ، boisterous ، clamorous ، dominant ، epidemic ، exceeding bounds ، excessive ، extravagant ، exuberant ، fanatical ، flagrant ، furious ، growing ، impetuous ، impulsive ، luxuriant ، on the rampage ، out of control ، outrageous ، pandemic ، predominant ، prevalent ، profuse ، raging ، rampaging ، rank ، rife ، riotous ، spreading ، tumultous/tumultuous ، turbulent ، unbridled ، unchecked ، uncontrollable ، ungovernable ، unrestrained ، unruly ، vehement ، violent ، wanton ، widespread ، wild