rambunctious
معنی
وحشی، غیر قابل کنترل، بی قانون و قاعده
سایر معانی: نامرتب، بی انضباط
سایر معانی: نامرتب، بی انضباط
دیکشنری
رامبو
صفت
wild, savage, ferocious, barbaric, brutal, rambunctiousوحشی
rambunctious, ungovernable, incontrollable, insuppressibleغیر قابل کنترل
rambunctiousبی قانون و قاعده
ترجمه آنلاین
پر سر و صدا
مترادف
boisterous ، noisy ، raucous ، rough ، rowdy ، rude ، termagant ، tumultous/tumultuous ، turbulent ، unruly