radicle
معنی
بنیان، ریشه چه، ریشه کوچک، اصل ریشه، سرریشه
سایر معانی: (کالبد شناسی: آغاز ریشه مانند عصب یا رگ و غیره) بن پی، بن رگ، بنچه، فرعی، نازک، مانند رگ
[زمین شناسی] ریشه چه، ریشه کوچک - در گیاه شناسی، ریشه آغازین یک جنین که داخل ریشه اولیه جوانه رشد می کند (Fuller& Tippo, 1954). - در دیرینه شناسی، الف- ساختار ریشه مانند یک بریوزوآ مرکب از یک یا چند کنوزویید. ب- شاخه مجزای ریشه مانند پایه یک لاله وش.
سایر معانی: (کالبد شناسی: آغاز ریشه مانند عصب یا رگ و غیره) بن پی، بن رگ، بنچه، فرعی، نازک، مانند رگ
[زمین شناسی] ریشه چه، ریشه کوچک - در گیاه شناسی، ریشه آغازین یک جنین که داخل ریشه اولیه جوانه رشد می کند (Fuller& Tippo, 1954). - در دیرینه شناسی، الف- ساختار ریشه مانند یک بریوزوآ مرکب از یک یا چند کنوزویید. ب- شاخه مجزای ریشه مانند پایه یک لاله وش.
دیکشنری
رادیکل
اسم
radicleریشه چه
radicleریشه کوچک
radicleاصل ریشه
radicleسرریشه
foundation, basis, radical, root, radicle, valenceبنیان
ترجمه آنلاین
ریشه