معنی

چهار گوش، چهار گوشه، مجذور، منشور قائم، چهار گوشه، چهار گوش، چهار یک
سایر معانی: مربع، چهاربر، (جانور شناسی) استخوان چهار گوش، فک بند، مربع کردن، چهار گوش کردن، به قطعات مربع بخش کردن، (با: with) متوافق کردن (با)، هم ساز کردن، عدد مربع
[ریاضیات] مربعی، مربعی شکل، مربع کردن، به توان دو رساندن، مجذور کردن

ترجمه آنلاین

ربع

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.