pulley
معنی
سایر معانی: گوفیه، فلکه ی تسمه، پولی، طوقه ی آسیاب گرد، چرخ تسمه، قرقره ی بالابر، چر چه
[سینما] چرخ دلاله
[عمران و معماری] قرقره
[مهندسی گاز] قرقره
[نساجی] پولی - فلکه - قرقره
[ریاضیات] قرقره، چرخ، چرخ محرک، طوقه، گردونه، فلکه ی تسمه، فلکه