معنی

مجاورت، نزدیکی، نزدیک بودن، قرابت
سایر معانی: جوار
[عمران و معماری] مجاورت - نزدیکی
[برق و الکترونیک] تقرب، مجاورت
[صنعت] نزدیکی، تقریب
[ریاضیات] نزدیکی، مجاورت، همسایگی

دیکشنری

مجاورت
اسم
proximity, vicinity, presence, neighborhood, adjacency, abutmentمجاورت
proximity, vicinity, affinity, rapprochement, approximation, imminenceنزدیکی
proximity, be closeنزدیک بودن
proximity, relationship, propinquity, immixture kindredقرابت

ترجمه آنلاین

نزدیکی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.