معنی

عامل، انگیزه، نیروی محرکه، راننده، محرک
سایر معانی: (به ویژه باروت و غیره که پرتابه را به جلو می راند) پیشران، propellent عامل
[شیمی] پیشران

دیکشنری

سوخت دیزل
اسم
propulsion, motive force, propellant, locomotive forceنیروی محرکه
factor, factor, agent, operator, operative, propellantعامل
motivation, stimulant, motive, incentive, impetus, propellantانگیزه
صفت
motive, driving, stimulant, provocative, moving, propellantمحرک
propellantراننده

ترجمه آنلاین

پیشران

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.