productivity
/ˌprodəkˈtɪvəti/

معنی

سودمندی، باروری، حاصلخیزی
سایر معانی: فراورش
[حسابداری] بهره وری
[کامپیوتر] بهره وری
[زمین شناسی] قدرت تولید،بازدهی - الف)واژه ای عمومی برای باروری آلی توده آب. - ب)ظرفیت دریاچه برای ایجاد یک موجود زنده خاص.ج) باروری اولیه. د)تولید.
[صنعت] بهره وری، فرآورش، سودمندی
[نساجی] کارایی - بهره وری - قابلیت تولید
[ریاضیات] قابلیت تولید، بهره دهی، بهره وری، قدرت تولید، بهره زایی، باروری

دیکشنری

بهره وری
اسم
fertility, fecundity, productivity, fruitionباروری
fertility, productivity, fecundity, luxurianceحاصلخیزی
usefulness, utility, efficiency, productivity, expediency, yieldسودمندی

ترجمه آنلاین

بهره وری

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.