procrastination
/proʊˌkræstɪˈneɪʃn̩/

معنی

تعویق
سایر معانی: طفره

دیکشنری

تعویق
اسم
postponement, procrastination, deferment, supersedure, cunctation, moraتعویق

ترجمه آنلاین

به تعویق انداختن

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.