[کامپیوتر] وقفه اولویت [برق و الکترونیک] وقفه تقدمی ساختار وقفه ای در کامپیوترها که به گونه ای سازمان دهی می شود که تقدم بالاتر بتواند در ارائه خدمات به تقدم پایین تر وقفه ایجاد کند .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] توزیع پیشین [آمار] توزیع پیشین
[ریاضیات] احتمال پیشین [آمار] احتمال پیشین
پیشینیانگاری [فلسفه] باور به اصول و مفاهیم و استدلالهای پیشینی
واژههای مصوب فرهنگستان
استقرایی سایر معانی: قیاسی بودن، حالت از علت به معلول، مقدمتا
اولویتبندی حریق خواسته [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] تعیین ضرورت و زمان حریق خواسته با ارزیابی مواد قابلاشتعال ...
[کامپیوتر] شماره کارها برای مشخص کردن تقدیم آنها
اولویت حملونقل عمومی [حملونقل درونشهری - جادهای] اولویت برای عبور وسایل نقلیۀ عمومی ازطریق تنظیم و فرماندهی چراغهای راهنمایی بهنحویکه زمان انتظار در ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.