معنی

طبع، چاپ، چاپ پارچه، باسمهزنی
سایر معانی: عمل چاپ کردن، هنر چاپ، چیز چاپ شده (به ویژه چاپ دوم و سوم و غیره)، ویرایش، تجدید چاپ
[نساجی] چاپ - عمل چاپ کردن

دیکشنری

چاپ
اسم
print, printing, edition, press, impression, stampچاپ
nature, printing, publication, leaning, temper, characterطبع
printingچاپ پارچه
printingباسمهزنی

ترجمه آنلاین

چاپ

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.