چاپخانه سایر معانی: printery : چاپخانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] خمیر چاپ
[نساجی] غلتک ماشین چاپ
[برق و الکترونیک] دورنگاری آماتوری از طریق رادیو روشی که توانایی تصحیح خطا را فراهم می سازد .
[سینما] دستگاه چاپ خودکار
[کامپیوتر] چاپ پس زمینه .
[کامپیوتر] چاپ دو سویه ؛ چاپ دو جهتی .
زیستچاپ [رایانه و فنّاوری اطلاعات] فنّاوری روبهتکاملی در حوزۀ مهندسی بافتها که در آن از چاپگرهای سهبعدی متصل به رایانه برای ساختن سریع و دقیق ساختارهای زیستی سه ...
واژههای مصوب فرهنگستان
عمل باسمه کردن پارچه، چیت سازی [نساجی] چاپ چلوار یا چاپ پارچه ساده
[سینما] چاپ مجاورتی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.