prerogative
معنی
امتیاز، حق ویژه، امتیاز مخصوص، حق ارثی
سایر معانی: امتیاز (به ویژه امتیاز ناشی از طبقه ی اجتماعی یا مقام بخصوص)، اختیار، امتیاز ویژه، حق، مزیت، برتری، تفوق، رجحان، ویژگی برجسته، (قدیمی) سابقه، بدعت
[حقوق] حق ویژه، امتیاز مخصوص، اختیارات انحصاری، حق تقدم
سایر معانی: امتیاز (به ویژه امتیاز ناشی از طبقه ی اجتماعی یا مقام بخصوص)، اختیار، امتیاز ویژه، حق، مزیت، برتری، تفوق، رجحان، ویژگی برجسته، (قدیمی) سابقه، بدعت
[حقوق] حق ویژه، امتیاز مخصوص، اختیارات انحصاری، حق تقدم
دیکشنری
مجازات
اسم
score, concession, privilege, distinction, franchising, prerogativeامتیاز
prerogative, privilege, perquisitesحق ویژه
prerogativeامتیاز مخصوص
prerogativeحق ارثی
ترجمه آنلاین
حق امتیاز
مترادف
advantage ، appanage ، authority ، birthright ، choice ، claim ، droit ، due ، exemption ، immunity ، liberty ، perquisite ، sanction ، title