precedence
معنی
سبقت، برتری، تقدم، پیشی، امتیاز، اولویت، حق تقدم
سایر معانی: ارجحیت، سابقه، (رده بندی سفرا یا کارمندان و غیره برحسب) ارشدیت (precedency هم می گویند)، پیشتر یا ارجح بودن (از نظر زمان یا رتبه و غیره)، پیش کسوتی
[عمران و معماری] پی آیندی
[کامپیوتر] تقدم ارجحیت ویژگی عملیات ریاضی در زبان برنامه نویسی که مشخص کننده ی اولین عملیاتی است که در یک عبارت پیچیده ی ریاضی انجام می شوند . در زبان بیسیک، مانند زبانهای دیگر ف عملیات توان ( نما )، ابتدا انجام شده ف سپس ضرب و تقسیم، و در پایان جمع و تفریق انجام می شوند . مثلاً عبارت بیسیک 2+3*4^2 به معنای 2+3*16=2+28=50 است . همچنین به هنگام لزوم می توانید از پرانتز برای تغییر ترتیب عملیات استفاده کنید . زیرا هر عملیاتی درون پرانتزها، ابتدا انجام می شود . - تقدم
[صنعت] تقدم، برتری، اولویت
[حقوق] اولویت، تقدم، حق تقدم، رجحان
[ریاضیات] مقدم بودن، تقدم داشتن، پیش نیاز، وابستگی، پی آیندی، تقدم، برتری
سایر معانی: ارجحیت، سابقه، (رده بندی سفرا یا کارمندان و غیره برحسب) ارشدیت (precedency هم می گویند)، پیشتر یا ارجح بودن (از نظر زمان یا رتبه و غیره)، پیش کسوتی
[عمران و معماری] پی آیندی
[کامپیوتر] تقدم ارجحیت ویژگی عملیات ریاضی در زبان برنامه نویسی که مشخص کننده ی اولین عملیاتی است که در یک عبارت پیچیده ی ریاضی انجام می شوند . در زبان بیسیک، مانند زبانهای دیگر ف عملیات توان ( نما )، ابتدا انجام شده ف سپس ضرب و تقسیم، و در پایان جمع و تفریق انجام می شوند . مثلاً عبارت بیسیک 2+3*4^2 به معنای 2+3*16=2+28=50 است . همچنین به هنگام لزوم می توانید از پرانتز برای تغییر ترتیب عملیات استفاده کنید . زیرا هر عملیاتی درون پرانتزها، ابتدا انجام می شود . - تقدم
[صنعت] تقدم، برتری، اولویت
[حقوق] اولویت، تقدم، حق تقدم، رجحان
[ریاضیات] مقدم بودن، تقدم داشتن، پیش نیاز، وابستگی، پی آیندی، تقدم، برتری
دیکشنری
اولویت
اسم
priority, preference, precedence, hegemony, precedency, premiershipاولویت
priority, primacy, precedence, preference, lead, precessionتقدم
pussy, precedence, kitty, priority, antecedence, precedencyپیشی
superiority, advantage, supremacy, excellence, preference, precedenceبرتری
overtaking, overtake, precession, lead, precedence, supremacyسبقت
precedence, priority, pas, precedency, prefermentحق تقدم
score, concession, privilege, distinction, franchising, precedenceامتیاز
ترجمه آنلاین
تقدم
مترادف
antecedence ، anteposition ، earliness ، lead ، precedency ، precession ، preeminence ، preexistence ، preference ، prevenience ، previousness ، primary ، priority ، rank ، seniority ، superiority ، supremacy