معنی

دلمه، نوشابه مرکب از شیر وابجو، بستن
سایر معانی: (نوشابه ای از شیر دلمه شده و شراب و ادویه و شکر که داغ می خورند) پاست، دلمه شدن

دیکشنری

احتمالا
اسم
gelatine, flocculation, jelly, gelatin, coagulum, possetدلمه
possetنوشابه مرکب از شیر وابجو
فعل
close, shut, shut down, block, fasten, possetبستن

ترجمه آنلاین

پسست

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.