politics
/ˈpɑːləˌtɪks/

معنی

سیاست، علم سیاست، سیاست شناسی
سایر معانی: امور سیاسی، فعالیت های سیاسی، خط مشی، تدبیرگان، سیاست بازی، سیاست چی گری، هوچی گری سیاسی، بند و بست سیاسی، زد و بست، عقیده (یا عقاید) سیاسی، (با فعل مفرد یا جمع)، علوم سیاسی، تدبیرگان شناسی، سیاست مدن، علم سیاسی، کارهای سیاسی، اصول سیاست

دیکشنری

سیاست
اسم
policy, politics, diplomacy, administration, kingcraftسیاست
politicsعلم سیاست
politicsسیاست شناسی

ترجمه آنلاین

سیاست

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.