plebeian
معنی
توده مردم، عامی، ادم طبقه سوم، دانشجوی سال اول نیروی دریایی، بی ادب، خشن، خشن ورذل
سایر معانی: (روم باستان) عضو پایین ترین طبقه ی اجتماعی، عامی (در برابر: اشرافی یا اعیان patrician)، آدم بی نزاکت، آدم بی ادب و خشن، وابسته به مردم عامی، pleb ادم طبقه سوم، adj : روم قدیم توده مردم، طبقه سوم
سایر معانی: (روم باستان) عضو پایین ترین طبقه ی اجتماعی، عامی (در برابر: اشرافی یا اعیان patrician)، آدم بی نزاکت، آدم بی ادب و خشن، وابسته به مردم عامی، pleb ادم طبقه سوم، adj : روم قدیم توده مردم، طبقه سوم
دیکشنری
ملکه ای
اسم
plebeian, ignorant person, uneducated personعامی
populace, populace, mass, demos, commonalty, plebeianتوده مردم
pleb, plebe, plebeianادم طبقه سوم
pleb, plebe, plebeianدانشجوی سال اول نیروی دریایی
صفت
churlish, pleb, plebeianخشن ورذل
rough, harsh, bearish, tough, coarse, plebeianخشن
rude, impolite, irreverent, lowly, uncivil, plebeianبی ادب
ترجمه آنلاین
پلبی
مترادف
banal ، coarse ، common ، conventional ، humble ، ignoble ، low ، lowborn ، lowly ، mean ، ordinary ، pedestrian ، popular ، proletarian ، traditional ، uncultivated ، unrefined ، unsophisticated ، unwashed ، vulgar ، working class