play up
معنی
تاکید کردن، اطمینان دادن به
سایر معانی: (عامیانه) مهم جلوه دادن، (کسی یا رویدادی را) بزرگ کردن
سایر معانی: (عامیانه) مهم جلوه دادن، (کسی یا رویدادی را) بزرگ کردن
دیکشنری
بازی کردن
فعل
play upاطمینان دادن به
underline, stress, accent, accentuate, enforce, play upتاکید کردن
ترجمه آنلاین
بازی کردن
مترادف
accentuate ، bring to the fore ، call attention to ، feature ، highlight ، italicize ، magnify ، make a production of ، point up ، stress ، turn spotlight on ، underline ، underscore