معنی

صوتی، صدا دار، صدایی، جسم صدا دار، وابسته به اواز و پژواک
سایر معانی: وابسته به صداهای زبان، آوایی، وابسته به اوا وپژواک

دیکشنری

فونیک
صفت
vocal, acoustic, sonic, phonic, tonic, vowelصوتی
sonorous, phonic, phonetic, sonant, vocalic, vowelصدا دار
tonic, phonicصدایی
phonicجسم صدا دار
phonicوابسته به اواز و پژواک

ترجمه آنلاین

آوایی

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.