persuasive
معنی
مناسبت، متقاعد کننده، متقاعد کننده، تشویقی، وادار کننده، مجاب کننده
سایر معانی: وادارگر، پذیراننده، قانع کننده
سایر معانی: وادارگر، پذیراننده، قانع کننده
دیکشنری
متقاعد کننده
اسم
persuasiveمتقاعد کننده
relation, reason, relationship, connection, urge, persuasiveمناسبت
صفت
convincing, persuasive, cogentمتقاعد کننده
persuasiveمجاب کننده
persuasive, hortative, hortatoryتشویقی
impellent, persuasiveوادار کننده
ترجمه آنلاین
متقاعد کننده
مترادف
actuating ، alluring ، cogent ، compelling ، conclusive ، convictive ، convincing ، credible ، effectual ، efficacious ، efficient ، eloquent ، energetic ، enticing ، forceful ، forcible ، impelling ، impressive ، inducing ، inspiring ، inveigling ، logical ، luring ، moving ، plausible ، pointed ، potent ، powerful ، seductive ، slick ، smooth ، sound ، stimulating ، stringent ، strong ، swaying ، telling ، touching ، unctuous ، valid ، weighty ، wheedling ، winning