persevere
معنی
پشتکارداشتن، استقامت بخرج دادن، ثابت قدم ماندن
سایر معانی: ثبات قدم به خرج دادن، پایداری کردن، پافشاری کردن، استقامت کردن، ایستادگی کردن، پایمردی کردن، اصرار کردن، سماجت کردن، سرسختی کردن
سایر معانی: ثبات قدم به خرج دادن، پایداری کردن، پافشاری کردن، استقامت کردن، ایستادگی کردن، پایمردی کردن، اصرار کردن، سماجت کردن، سرسختی کردن
دیکشنری
پایدار باشید
فعل
persevereپشتکارداشتن
persevereاستقامت بخرج دادن
persevereثابت قدم ماندن
ترجمه آنلاین
استقامت کن
مترادف
be determined ، be resolved ، be stubborn ، carry on ، continue ، endure ، go for broke ، go for it ، go on ، hang in ، hang tough ، hold fast ، hold on ، keep driving ، keep going ، keep on ، leave no stone unturned ، maintain ، persist ، plug away ، press on ، proceed ، pursue ، remain ، see it through ، stand firm ، stay the course ، stick with it