perimeter
/pəˈrɪmətər/

معنی

پیرامون، محیط، فضای احاطه کننده
سایر معانی: اطراف، دور، دورادور، پرگیر، جوانب، (نظامی) مرز پدافندی، محدوده ی دفاعی، حد برونی، (پزشکی) تورینه سنج، دستگاه سنجش شبکیه
[عمران و معماری] محیط - پیرامون
[ریاضیات] طول محیط، محیط، پیرامون

دیکشنری

محیط
اسم
environment, surroundings, setting, perimeter, circumference, ambienceمحیط
periphery, periphery, perimeter, perimeter, environs, circumferenceپیرامون
perimeterفضای احاطه کننده

ترجمه آنلاین

محیط

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.