perhaps
معنی
شاید، اتفاقا، گویا، ممکن است، توان بود
سایر معانی: چه بسا، (کاشانی) گاهست، در حدود، تقریبا، (معمولا p بزرگ) زندگی پس از مرگ، حدس، تخمین، تصور
سایر معانی: چه بسا، (کاشانی) گاهست، در حدود، تقریبا، (معمولا p بزرگ) زندگی پس از مرگ، حدس، تخمین، تصور
ترجمه آنلاین
شاید
مترادف
as it may be ، as the case may be ، conceivably ، feasibly ، for all one knows ، imaginably ، it may be ، maybe ، perchance ، reasonably