perforating
/pəːfəreɪtɪŋ/

معنی

[ریاضیات] مشبک کاری

دیکشنری

سوراخ کردن
فعل
puncture, delve, pierce, pierce, dig a hole, perforateسوراخ کردن
perforate, staveایجاد سوراخ کردن
perforateسنبیدن
bore, perforate, pierceسفتن
perforate, punch, stampمنگنه کردن
perforate, pierce, soak, transpierceرسوخ کردن

ترجمه آنلاین

سوراخ کردن

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.