معنی

فراق، سرحد موی سر
سایر معانی: جدا سازی، تفکیک، مجزا سازی، (داده شده یا پرتاب شده یا گفته شده و غیره) درهنگام عزیمت، وداعی، خداحافظی، عزیمت، رهسپاری، رفتن، راهی شدن، مرگ، خط فاصل، محل جدا سازی، نقطه ی تفکیک، جدایی، مرخصی، جای تقسم، فرق، تجزیه
[عمران و معماری] درزه - لیچه
[زمین شناسی] یک رگه کوچک در زغال سنگ یایک لایه سنگی در رگه زغال سنگ دار یا یک شکاف جانبی یا تخلیه وارونه در راهرو باربری
[ریاضیات] تقسیم، جداسازی، تفکیک

دیکشنری

جدا شدن
اسم
parting, separation, departureفراق
partingسرحد موی سر

ترجمه آنلاین

فراق

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.