parcel
معنی
قسمت، دسته، بسته، بخش، گره، جزئی از یک کل، امانت پستی، به قطعات تقسیم کردن، در بسته گذاشتن، بسته بندی کردن، توزیع کردن
سایر معانی: (با تداعی منفی) دسته، گروه، قطعه زمین، قواره، قسمت (امروزه فقط به این صورت: part and parcel)، (با: out) بخش کردن، سهم دادن، حصه کردن، تقسیم کردن، بسته بسته کردن
[حقوق] تفکیک کردن، افراز کردن، توزیع، قطعه زمین، بخش، بسته
سایر معانی: (با تداعی منفی) دسته، گروه، قطعه زمین، قواره، قسمت (امروزه فقط به این صورت: part and parcel)، (با: out) بخش کردن، سهم دادن، حصه کردن، تقسیم کردن، بسته بسته کردن
[حقوق] تفکیک کردن، افراز کردن، توزیع، قطعه زمین، بخش، بسته
دیکشنری
بسته
اسم
package, packet, pack, bundle, parcel, stackبسته
section, part, sector, department, segment, parcelبخش
section, portion, segment, department, chapter, parcelقسمت
node, knot, tie, snag, loop, parcelگره
parcelجزئي از یك کل
category, class, handle, clique, gang, parcelدسته
parcelامانت پستی
فعل
parcelبه قطعات تقسیم کردن
distribute, administrate, dispense, administer, deal, parcelتوزیع کردن
wrap, put up, pack, packet, parcelبسته بندی کردن
parcelدر بسته گذاشتن
ترجمه آنلاین
بسته