paralytic
/ˌperəˈlɪtɪk/

معنی

فالج، فلج، وابسته به فلج، افلیج
سایر معانی: فلجی، پراکافتی

دیکشنری

ناعادلانه
اسم
palsy, paralysis, paralyticفلج
invalid, paralyticفالج
صفت
paralytic, lame, palsiedافلیج
paralyticوابسته به فلج

ترجمه آنلاین

فلج

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.