معنی

دارا بودن، بدهکار بودن، مدیون بودن، مرهون بودن
سایر معانی: وام دار بودن، قرض داشتن، بدهی داشتن، (به کسی یا چیزی) دین داشتن، زیر بار منت بودن، سپاسمند بودن، (قدیمی) داشتن، مالک بودن
[حقوق] بدهکار بودن، مدیون بودن

دیکشنری

مدیون
فعل
oweبدهکار بودن
oweمدیون بودن
oweمرهون بودن
have, contain, possess, own, enjoy, oweدارا بودن

ترجمه آنلاین

بدهکار

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.