oversight
معنی
سهو، از نظر افتادگی، اشتباه نظری
سایر معانی: سرپرستی، بررسی، نظارت، برنگری، بربینی، مباشرت، اشتباه، غفلت، عدم توجه، ندیدن
سایر معانی: سرپرستی، بررسی، نظارت، برنگری، بربینی، مباشرت، اشتباه، غفلت، عدم توجه، ندیدن
دیکشنری
نظارت
اسم
oversight, mistake, error, blunder, slip, inadvertenceسهو
oversightاشتباه نظری
disfavor, oversight, disfavourاز نظر افتادگی
ترجمه آنلاین
نظارت
مترادف
blank ، blunder ، carelessness ، chasm ، default ، delinquency ، dereliction ، disregard ، error ، fault ، inattention ، lapse ، laxity ، miscue ، mistake ، neglect ، overlook ، overlooking ، preterition ، pretermission ، skip ، slip ، slipup